مرش . [ م َ ] (ع اِ) خراش . (از منتهی الارب ). || زمین که رویش باران رندیده باشد یا زمین که رویش به اندک باران روان گردد. (منتهی الارب ). زمینی که باران روی آن را خراشیده باشد، یا زمینی که آب جاهایی از روی آن رابخراشد و به کندن و حفر کردن سیل نرسد، و یا زمینی که چون باران بر آن ببارد بسرعت جاری شود. ج ، اَمراش و مُروش . (از اقرب الموارد). || «حضیض » وقسمت پائین از کوه . (از ذیل اقرب الموارد از تاج ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
