رضاب . [ رُ / رَ ] (ع اِ) آب دهن یا آب دهن مکیده یا پاره های آب دهن در دهن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آب دهن مکیده . (از اقرب الموارد). آب دهان . (صراح اللغة) (دهار). بزاق . (یادداشت مؤلف ) : چون اشک به روی عاشقان روان و رخشان و چون شمع بر بالین معشوق ریزان و درخشان ، آرزومندتر از شراب وصل نازکان و سودمندتر از رضاب لعل یارگان . (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ). || ریزه ٔ خشک . || پاره های برف . || پاره های شکر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || پاره ٔ یخچه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تگرگ . (از اقرب الموارد) (از المنجد). || شهد نیک ، یا عام است . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). لعاب عسل . (از اقرب الموارد).
- رضاب نحل ؛ به مجاز، عسل . (یادداشت مؤلف ).
|| کفک شهد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). کفک عسل . (از اقرب الموارد). || دانه ٔ شبنم بر برگ درخت از باران ، یا عام است . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.